...شما که غریبه نیستید

منتظران بدانند...اگر قرار است با آمدن آفتاب بیدار شویم...نمازمان قضاست.

شاهد و حاضر

بسمه تعالی


وقتی دیروز بعد 2 ماه و خورده ای رفتیم دیدن عمو اسماعیل...




در مجمع البحرین آمده است: «شهید از اسامی خداوند است؛ یعنی آنکه شاهد و گواه بر همه چیز است و چیزی از او پنهان نمی‌ماند.»

۲۳ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۴۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عروس حسنی
سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۲۶ ق.ظ عروس حسنی
تربیت

تربیت

امام علی (علیه السّلام) در وصیت به امام حسن (علیه السّلام) فرمودند:
جز این نیست که دل نوجوان همچون زمین میان تُهى(کاشته نشده) است؛ هر چه در آن افشانده شود، همان را می پذیرد.از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و خِرَدَت(عقلت) سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم.


۱۹ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۲۶ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عروس حسنی

دختر که باشی...(برای تشکر از پدرم، مادرم و همسرم)

بسمه تعالی

دخـــــتر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پــــــــــدرته...
 
دخـــــتر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پــــــــــدرته....
 
دخـــــتر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری و بعدش دیگه از هیچی نترسی دستای مهربون و گرم پــــــــــدرته....
 
دخـــــتر که باشی میدونی همه دنیا پــــــــــدرته...
 
دخـــــتر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی ، چه کنارت باشه یا نباشه قویترین فرشته نگهبان زندگیت پــــــــــدرته...

دختر که باشی، یاد می گیری مادر باشی...

دختر که باشی، مادر عروسک هایت می شوی...

کمی که قد می کشی؛ روزی مادر برادرت

شاید مادر خواهرت

بعضی اوقات می شوی مادر دوستت

گاهی مادر برادرزاده و خواهر زاده ات

گاهی مادر همسرت

گاهی مادر مادرت

دختر که باشی، حتی مادر پدرت هم می شوی، می شوی ام ابیها...

می دونی...خیلی سخته که دختر باشی، بخوای غصه های دل مادرت را کم کنی ولی آخرش یه روزی، یه جایی، سر یک مسئله کوچیکی، ذهن و دلش را ساعت ها درگیر کنی...می دونی؛ خیلی سخته...

دختر که باشی...

هزار بار هم بگوید دوستت دارد!

باز هم خواهی پرسید : دوستم داری؟

و ته دلت همیشه خواهد لرزید!

دختر که باشی هر چقدر هم که زیبا باشی

نگران زیباترهایی می شوی که شاید عاشقش شوند!

هر وقت که صدایت می کند : خوشگلم

خدا را شکر می کنی که در چشمان او زیبایی!

دست خودت نیست!

دختر که باشی، همه دیوانگی های عالم را بلدی...


♥ دخترای عزیز روزتون مبارک 

میلاد کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به همه دوست داران این حضرت تبریک می گم، التماس دعا :)
۱۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۳ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عروس حسنی

از یک تبلت چه می آموزیم!

بسمه تعالی


روزی دختر شیخ یک تبلت غوغل نکسوس بخرید و بر شیخ عرضه نمود.

شیخ بگفت : این تبلت که خریدی اولین کار چه کردی؟

عرض نمود : یا شیخ بر صفحه اش برچسب زدم و دور آن کاوری بس محکم قرار دادم.

شیخ فرمود : آیا کسی تو را به این کار مجبور کرد؟ 

-خیر

فرمود : آیا تو به شرکت غوغل توهین کردی که چنین کاوری بر آن نهادی؟

-خیر، اتفاقا خود غوغل که آن را ساخته توصیه نماید که بر آن کاور نهیم.

-آیا چون این تبلت چیپ و درپیت است کاورش کردی؟

-خیر، بلکه چون ارزشمند است و کلی تکنولوژی صرف آن شده چنین کردم.

-آیا کاور از جمال تبلت نکاهد و به وزنش نیفزاید؟ 

-باکی نیست، به دوامش نیز بیفزاید.

-شیخ صیحه ای بزد و فرمود : پس بدان آن که مرا و تو را ساخته ما را به عفاف توصیه نموده است که عفاف ضمانت ماندگاریست...



من هیچ وقت پشت سر هم پست نمی ذارم، ولی واقعا از این متن خوشم اومد نتونستم براتون نذارم. :)

۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی

تو با همه فرق داری!

بسمه تعالی

وقتی اون روز تو باغ همه ی خانوم ها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقه می زدند و شوهرانشون هم بی خیال نشسته بودند و تماشا می کردن، وقتی من را به جمعشون دعوت کردن آروم تو گوشم گفتی :

"مواظب وقار و متانتت باش عزیزم"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی حواسم نبود و کمی روسریم لیز خورده بود و موهام دیده می شد با لبخند گفتی :

"موهات بیرونه ها خانومی!"

در حالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زن های اطرافم تو خیابون انداختم...شرم آور بود. شوهراشونم چه بی خیال...

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مرد ها فرق داری! 


وقتی در عین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن و فعالیت در دانشگاه تشویق می کردی، هر از چند گاهی یادآوری می کردی که :

"غروز زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی اون روز آقای...همسایمون اومده بود دم در، چادر سر کردم و رفتم قبض ها را ازش گرفتم...برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی و گفتی :

"خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی، بدون عشوه و طنازی"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و...مردهای دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن و تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون...پشت سرت اومدم و گفتی :

"متشکرم که اونجا نموندی"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 

این مطلب را هم بخونید خیلی دلنشینه : "لینک"
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۳ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی

ماهتون عسل

بسمه تعالی


تموم شد....

مهمونی خدا را می گم...دیگه آخراشه...مهمون ها دارن آماده می شن که دیگه زحمت را کم کنند...

میزبان می مونه و ریخت پاش های مهموناش...چقدر کارش سخته امشب.

آره، یادم می آد اولش که اومده بودیم سفره پر نعمت بود...و مهمون ها هم زیاد...طوری که مونده بودم می تونم به این همه ظرف پر از نعمت ناخنک بزنم یا نه...چند ظرف پر از محبت...چند ظرف پر از راستگویی...ولی این قدر این میزبان سُفرش پر برکته که نه تنها به همه اون قدری که خودشون خواستن نعمت رسید بلکه کلی هم اضافه اومد!

جلوی هر مهمون یک ظرف برا آشغال گذاشتند...هر مهمونی بر اساس لیاقت و وُسعش این ظرف را پر کرده برا بعضی ها پر آشغاله و بعضی ها کمتر، تو این ظرفا پر دروغ و تهمت و غیبت و ...اینا همونایین که مهمونها تصمیم گرفتن از خودشون بکنن و بندازن دور...

چه بویی تو سالن پیچیده، چقدر همه سبک شدن...همه دارن می خندن...خوش به حالشون...یعنی منم وقتی دارم کفشم را پا می کنم که برم مثل بقیم؟

.

.

.

اهوم اهوم...این نوشته بالا یهو به ذهنم رسید...دیگه می دونید که کارهایی که هول هولکی انجام بشه، خیلی خوب از آب در نمی آد مگر اینکه خیلی خبره باشی و بتونی خوب جمعش کنی! :)

اول اینکه عید همََََََََََََََتون مبارک...ان شا الله ماه رمضون پر نعمت و برکتی را پشت سر گذاشته باشید و خدا بهمون این لیاقت را بده که سال های بعد هم مهمونش باشیم! :)
خیلی خیلی همه را در این چند ساعت باقیمونده دعا کنید و ممنون می شم نظرتون را در مورد اون نوشته چند خطی من بگید :S

بهشت نصیبتون

۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۵ ۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عروس حسنی

هر کس علی را دوست داشته باشه...

بسمه تعالی


سلام

جاتون خالی من شب های احیا می رم مراسم مسجد امیر توی خ کارگر شمالی...یعنی بهترین مراسم احیا را من توی این مسجد دیدم تا به الان!

پریشب که شب 21 ام ماه رمضان باشه سخنرانی حاج آقا علوی تهرانی در مورد مرگ بود...

خیلی خوب بود...صبر کردم تا وُویسِش را بذارن تو سایت و من گفته های حاج آقا را براتون مکتوب کنم.

البته خودتون اگر دوست دارید وویس را داشته باشید می تونید اون ها را از این "لینک" دانلود کنید! 

اگر دوست دارید مکتوب وویس را که من نوشتم بخونید، لطف کنید برید ادامه مطلب! :)
البته یک چیزی من بگم روایات به زبان عربی را که حاج آقا می گفتن را فقط ترجمش را نوشتم...امیدوارم به دردتون بخوره! 

ادامه مطلب...
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۰۳ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عروس حسنی

متفاوت از سال های قبل

بسمه تعالی


سلام....

خدا این لطف را در حق من کرد که بتونم یک سال دیگه هم باشم و شب های قدر را ببینم...

باشم تا سرنوشت یک سال دیگم رقم بخوره...

اما امسال این شب ها با شب های سال های قبل برای من فرق می کنه...

امسال این لیاقت نصیب من شده که از صاحبان عزا باشم...

خدا را همیشه به خاطر این نعمت بزرگی که به من داده شاکرم...امیدوارم بتونم عروس خوبی برای امام علی (ع) باشم...

التماس دعای شدید این شبها...

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۸ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی

11 روز گذشت...

بسمه تعالی


موقع افطار وقتی داشت شبکه پویا آهنگ اذان بعد از اذان مغرب و عشا را پخش می کرد (به شدت من این آهنگ را دوست دارم اگر گوش ندادید می تونید از "اینجا" گوش بدید!)...به این فکر کردم که 11 روز از ماه رمضان گذشت!

یک لحظه بغض کردم....شاید دلیلش این بود که توی این 11 روز چقدر متحول شدم، چقدر سعی کردم بعضی رفتار هام را درست کنم...هیچی.

یاد این افتادم که این دفعه توی کلاس پنجشنبه یکی از بچه ها ازم پرسید چرا روزه می گیری؟ 

به دور از اینا یک اتفاق جالب موقع افطار برام افتاد :))
امروز برای اولین بار به خواهر شوهرم پیامک زدم :"قبول باشه :)" و از اتاق رفتم بیرون که خواهرم صدام زد گوشیت زنگ می خوره تا رسیدم قطع شد....دیدم خواهر شوهرم پیامک زده : "بهشت، اذون گفتن؟ ما اینجا برق نداریم!"
بهش زنگ زدم می گه:"بهشت، ما برق نداریم، اذون گفتن، من با خیال راحت بخورم؟ :P"
یعنی عاشق این پیامک زدن های بجای خودم شدم! :))

۲۹ تیر ۹۲ ، ۲۳:۵۱ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عروس حسنی

کاش می دونستم مشکل کار از کجاست...

بسمه تعالی


پنج شنبه رفته بودم کلاس غیر از خودم 2 نفر دیگه روزه بودند، بقیه خیلی راحت سر کلاس می خوردند...خیلی وقتم بود همشون به سن تکلیف رسیده بودند!!!
فقط یک نگاه به ما می کردند و می گفتند ببخشید جلوتون می خوریما، خب منم با لبخند بهشون نگاه می کردم و می گفتم خواهش می کنم...

کلاسی که امروز می رم بین کلی کوچول موچول هستم...یکی از بچه های 12 ساله کلاس جلسه قبل غایب بود، وقتی استاد ازش پرسید و گفت چی شد که جلسه قبل نبودی....گفت روزه بودم...بعد رفته بودم کلاس والیبال یکم حالم بد شد نتونستم بیام...!

به نظر شما چی باعث این همه تفاوت شده؟ چجوری می تونیم این تفاوت را درست کنیم؟
به نظرتون اشکال از مطالعه پایین و کم کاری مائه؟

۲۲ تیر ۹۲ ، ۲۰:۱۸ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی