استرس الکی :: ...شما که غریبه نیستید

استرس الکی

بسمه تعالی

خدا را شکر بعد از یک هفته استرسم برطرف شد...خدایا شکرت....

۹۲/۰۳/۲۵

عروس حسنی

نظرات (۸)

۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۹

طعم تصنیف

استرس چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

انتخابات!!!!!!!

پس بهت تبریک میگم

۲۶ خرداد ۹۲، ۰۷:۴۷

پاسخ:

نه عزیزم استرس یک چیز دیگه بود...تموم شد! :)
من یکم گنگ جدیدا پست می ذارم ولی به زودی زود همه این ها از گنگی در می آد! ;)
من بهت تبریک می گم ان شا الله که دولت جدید در سایه حق باعث پیشرفت این کشور بشه! :)

۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۸

سیداسماعیل جلیلیان

من عاشق این استرسای الکیتم بخدا:)

انشالله که یکی یکی بقیه مراحل هم طی بشه

۲۶ خرداد ۹۲، ۱۳:۴۳

پاسخ:

هههههههههههههه :))
ان شا الله! ;)

۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۶

سعید صدیقی

بله گویند دنیا و اخرت برای مومن یا مومنه هست.پس استرس برای چه؟

توکل بر خدا.یادمه که دوستی هدیه ای زیبا برایم داد وا ان هم اینکه : بگو خدا و همه را رها کن.

۲۶ خرداد ۹۲، ۲۱:۳۴

پاسخ:

بله بسیار عالی بود...ولی جدا من نمی تونم استرس نداشته باشم...اما سعی دارم می کنم برای اذیت نکردن عزیزی کنارش بذارم...تشکر! :)

۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۰

سعید صدیقی

ان شا الله مصداق آیه مبارکه الا بذکر الله تطمئن القلوب باشیم.

خاطره ای از میرزا جواد آقا ملکی تبریز یادم افتاد که در مقدمه کتاب رساله لقا الله نوشته شده:

روزی میرزا جواد میهمان داشت و در حال پذیرایی از میهمانان بود که صدای جیغ و داد و بیداد اهل بیتش از حیاط بالا امد به سرعت به سمت حیاط رفت تا ببیند چه شده؟به حیاط که رسید دید فرزندش که در حیاط مشغول بازی بود لیز خرده پاش و سرش خورده به لبه حوض و مرده!!!!!!!!!!!!!!!!!

به اهل بیت گفت صدا نکنید که میهمان دارم و احترام میهمان واجب است بنده بروم میهمانان رو پذیرایی کنم و بعد ببینیم به قول خودمون چی به چیه...با بقیه ماجرا کار ندارم که چه شد فقط من باب اینکه بحث نفس مطمئنه و فعلیت و تجلی ان در این عارف بالله موجود بود و ما نیز برای آن خلق شده ایم که انوار قدسیه بر ما خاکیان نیز متجلی گردد این مطلب رو عرض کردم و همچنین تاکید میکنم خواندن کتاب عطش رو که در بازار هم موجود می باشد.و من الله توفیق.

۲۷ خرداد ۹۲، ۰۹:۱۱

پاسخ:

آقا بی خیال من اصا نمی تونم همچین کاری بکن...ببینم بچم مرده و بعد بگم احترام مهمون واجبه!!!!! :OOOOOOOOOOOOOOOOOOO
نه از من این کارا بعیده...

۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۵۲

سعید صدیقی

البته بله که برای ما ها که در خاکیم و افلاکی نیستیم دل کندن از خاک برایمان سخت است.دنیای خاکیمان را اباد کرده ایم و نمی توانیم دل از آن بر کنیم(البته منظور خودم رو میگم ها!!!)بعید که گفتید یعنی کار بدی هست؟خدا نکنه بچه شما به فرض اگر هم مرد که دیگه به غیر از جیغ و داد کار دیگری نمیتوانید بکنید؟پس حکم است که احترام میهمان را نگه دارید و این کار از چون منی ممکن نیست!!!!!!!!!!!! البته ماجرای بالا رو از این باب مطرح کردم که ببینیم ما برای چه استرس داریم و بزرگان برای چه استرس ندارند!!!البته این از بی تفاوتی آنها به نسبت خانواده نیست بلکه اطمینان قلبی اوست.الان احساس کردم که شاید هم این ماجرا را در جای مناسبی مطرح نکردم.تشکر

۲۷ خرداد ۹۲، ۲۰:۲۶

پاسخ:

نه خوب بود اما من مثل اون ها نیستم....

البته باز هم نمی تونم باشم چون واقعا جون فرزندم را بالاتر از احترام مهمونم می دونم و البته این را اصا بی احترامی به مهمونم نمی دونم! :O
ولی باز هم تشکر به خاطر کامنت هاتون خیلی خوب بود....ولی بازم می گم من نمی تونم....و چی کار کنم خب استرس می گیرم! :(

۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۹

سعید صدیقی

بله بنده اشتباه کردم گفتم اون ماجرا رو و شما بهتره که همچنان استرس داشته باشید و برید به بچه هاتون برسید.اصلا شما نیازی نیست که دیگه به این موردی که گفتم فکر کنید که آثار سوء آن بیشتر از خیرش هست. xd تشکر

۲۸ خرداد ۹۲، ۱۸:۵۱

پاسخ:

آها بله ممنونم! ;)
البته شما اشتباه نکردید در بیان ماجرا...تو کت من نمی ره!

۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۷

سعید صدیقی

هیچ وقت یادم نمیره سخن بزرگی رو که گفت:بعضی چیزها چشیدنی هست نه گفتنی و شنیدنی. مثلا اگر شخص بی دینی باشیم و اعتقاد نداشته باشیم و بریم تو حرم امام رضا کسانی رو میبینیم که دارن با خودشون صحبت میکنن.یقینا میگیم دیوانه شده اند و به کت مان نمی رود که بابا امام رئوفی هست که تو را از خودت بیشتر دوستت دارد ولی وقتی ان را می چشی میبینی نه بابا یه چیزهایی هست که وقتی ما از دور نگاه میکنیم چیزی نمی بینیم هیچ بد هم میبینیم ولی هر چه هست ان داخل هست.تشکر

۲۹ خرداد ۹۲، ۰۹:۰۶

پاسخ:

آها با تمام سلول های وجودم این گفتتون را قبول دارم! :)

۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۵

بابایی

فقط برای اینکه لبخند بزنی و یه ذره بخندی D

ازوقتی روحانی ریئیس جمهور شده حتی شامی های مادرهم خوشمزه ترشده اند.روحانی

مچکریم.همه چی بانظم و نرتیب پیش میره مثلا"شماببین :آخرین روزهفته گذشته آخرین روز ماه بود(31/3/92)آخرین روز بهارهم بود و اولین روز هفته اولین روز ماه بوداولین

روز تابستونم بود. روحانی مچکریم.میگن وقتی سرکلاس خوابت ببره استاد میاد پتو

میندازه روت. روحانی مچکریم.دیگه سیم هندزفریم گره نمیخوره روحانی مچکریم.تیکه های

آخر رانی راحت در میاد. روحانی مچکریم.و یندزو لپ تاپم زودترلود میش روحانی مچکریم.رفتم بنزین بزنم وقتی پول دادم به یارو4900تومان برداشت بقیه روپس داداشک تو چشام جمع شده بودیه نگاه به آسمون کردم گفتم روحانی...یاروبرگشت گفت خفه شوگازوئیل زدی.گوشیم بیشتر شارژ نگه میداره. روحانی مچکریم. رفتم هندونه خریدم شکوندم دیدم سفیده.روحانی از تو بعید بود. این بودجواب اعتماد ما به شما؟؟؟

۱۵ تیر ۹۲، ۱۳:۳۷

پاسخ:

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))

خیلی خوب بود ممنون! ;)

اون قسمت که گفته خفه شو گازوئیل زدی فوق العادست! :))))))))))))))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

...شما که غریبه نیستید

منتظران بدانند...اگر قرار است با آمدن آفتاب بیدار شویم...نمازمان قضاست.