با انگشت هاش روی میز ضرب گرفته بود و ده دقیقه ای می شد که داشت روی اعصاب من راه می رفت. فکر کنم ایشون هم مثل من یک ساعت و نیمی بود که منتظر بود صداش بزنن و برای مصاحبه بره توی اتاق اما این قدر آدم اونجا زیاد بود که فکر نکنم حالاحالاها نوبت من بشه!
خودخوری می کردم که چرا زودتر نیومدم. دقیقاَ وقتی اومدم که 45 نفر اگه بیشتر نباشه قبل از من اونجا بودند.......... نفر قبلی هم که رفته بود تو اتاق یک ربعی می شد بیرون نیومده بود..........فکر کنم فامیل از آب در اومدند که این همه وقت (تقریبا سه برابر قبلی ها) طول کشیده؟!