بسمه تعالی

بالاخره کارهای فارغ التحصیلی من تموم شُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُد! ^_^
با اینکه این دفعه زود رفتم اما با رقیه (این رقیه با رقیه سادات 2 تا پست قبل فرق داره...) ساعت 11 رفتیم دنبال کارهای فارغ التحصیلی! :P (دیگه نمی گم چرا دیر رفتیم بماند :)) )
وقتی رفتیم امور دانشجویی به من گفتن که هیچ کدوم از تسویه های من توی سایت ثبت نشده و مجبوری بری تک تک به همه بگی برات ثبت را بزنند....من که انگار آب یخ رو سرم ریخته بودند نزدیک بود امور دانشجویی را با خاک یکسان کنم که آخه این چه وضعیه این چه سیستمیه دارید؟؟؟ که رقیه گفت نگران نباش بابا سریع درست می شه! O_O (آدم اینقدر خونسرد؟ جالبه یک شوهر همین شکلی گیرم اومده! :)) )

بدو به سمت امور دانشجویی از اونجا مرکز اتوماسیون بعد کتابخونه پردیس بعد کتابخونه مرکزی و بعدم دست رقیه جونم درد نکنه که رفت پول لازمه را هم از جانب من هم از جانب خودش به حساب معاونت آموزش ریخت برای گواهی موقت فارغ التحصیلی....

شاید باورتون نشه....ولی بالاخره تموم شد! :)

تازه باورتون نمی شه که این وسط نماز را هم به جماعت خوندیم! بعدم از مسجد و قرآن های مسجد و ...خداحافظی کردم...

و بعد پیش به سوی امور فارغ التحصیلان بلههههههههه بالاخره همه تسویه ها توی سایت ثبت شده بود! (دست و جیغ و هوراااااااا)

مدارک را همراه با کارت دانشجوییم تحویل دادم و منتظرم که تا 2 ماه دیگه گواهی بیاد دم در خونمون! :)

و بالاخره من هم واقعا فارغ التحصیل شدم...بفرمایید دهنتون را شیرین کنید :)) 

بعد هم رفتیم دعای عرفه دانشگاه...حال عجیبی داشت...جاتون خالی...

خیلی توصیفش نمی کنم باید می بودید و می دیدید... (البته "عروسک" بوده ولی من خبر نداشتم وگرنه حتما سعی می کردم یک جوری ببینمش! ;) )