...شما که غریبه نیستید

منتظران بدانند...اگر قرار است با آمدن آفتاب بیدار شویم...نمازمان قضاست.

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

نمایش نامه + حضرت رقیه

بسمه تعالی

چند خط از نمایشنامه ای که تو راهنمایی بازی کردیم و من نقش حضرت رقیه را داشتم...چقدر دلم برا تمرین ها و روز اجرا تنگ شد یهو...یادش بخیر هنوزم که هنوزه خانم افشار من را رقیه خطاب می کنه :)

"

بابا سلام...اومدی؟....می دونستم که می آیی!

بابا...پس چرا این جوری اومدی؟ کی رگای تو را بریده؟...کی به سرت سنگ زده؟ کی جرئت کرده رو سینت بشینه و سرت را از بدنت جدا کنه؟

.

.

.

بابا، تو نبودی وقتی ما رو شتر ها خواب می رفتیمو...از اون بالا می افتادیمو...زیر دست و پای شترها می موندیم....بابا تو نبودی وقتی از غل و زنجیر های داداش سجاد خون می چکید و عمه پرستاریش می کرد...

.

.

.

بابا! اونا به ما می گن خارجی...اونا به ما می خندیدند...از گریه ما شادی می کردند....[صدای دختر بلند می شه] بابا! اونا هلهله می کشیدند!

.

.

.

بابا! بیا من را با خودت ببر...[این جمله را با فریاد می گه و روی زمین کنار سر غش می کنه] بیا من را با خودت ببر!

"

(البته دیالوگ های من خیلی بیشتر از این چند خط بود...به جاش نقطه گذاشتم...آخه یادم نمونده :P )

۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۲ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی

شش ماهه

بسمه تعالی

از شیر خواره ای به همه شیر خوارگان

آغوش گرم مادرتان نوش جانتان...

۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی

بهترین ماه خدا...

بسمه تعالی

سلام...

یکی از بهترین ماه های خدا هر سال می آد و ما هم هیئت می ریم و گریه می کنیم و به سینه می زنیم و...تمام!

و باز سال بعد و سال های بعدشم همین جور...البته اگر عمری باقی باشه...

دلم می خواد این گریه هایی که می کنم و این سینه هایی که می زنم روی من تاثیر داشته باشه....تو هر روز محرم یک درس بگیرم...که وفادار باشم، حتی اگر امان نامه برام آوردند...که چیزی را که به این راحتی ها بدست نیاوردم به راحتی از دست ندم و حجابم را سفت تر کنم...و خیلی چیزهای دیگه و در نهایت...کوفی نباشم...آماده باشم برای زمانی که آقام می خواد صدام بزنه...که کاری بکنم که روم بشه بعدا تو روی اربابم نگاه کنم...

چند سال پیش یکی از دوستام برام یک پیامک فرستاد با این مضمون :

"آگاه باشید! حسین را منتظرانش کشتند! یا صاحب الزمان، الغوث الغوث الغوث"

هر جا هیئت می رید...التماس دعا...
۱۲ آبان ۹۲ ، ۱۰:۳۹ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عروس حسنی

موجوداتی از سیاره ای ناشناخته

بسمه تعالی

سلام...

چند وقتی بود داشتم دنبال یک موضوع می گشتم تا در موردش بنویسم ...تا دیشب!

دیشب قبل از خواب تصمیم گرفتم کتاب بخونم...خیلی وقت بود رمان نخونده بودم و دیشب بعد از مدت ها یک رمان ایرانی را شروع کردم...

اما این یکی هم شخصیت رمانش مثل بقیه بود!

واقعا برام سواله، این شخصیت های اصلی رمان ها (که اصولا مونثه) از کدوم سیاره اومدند که در انجام هر کاری مهارت دارند چه ورزشی چه خانه داری. گونی هم بپوشن بهشون می آد و چون فوق العاده خوشگلن (قد بلند، چشم عسلی، موی خرمایی، مژه فر خورده به سمت بالا، لب بزرگ، لاغر، ناخن کشیده و ... O_O). از خوشگل و خوشتیپ ترین پسر دنیا تا زشترینشون اون را می خواد. آها هر کی را تو رمان بگید اون را دوست داره یا می خواد یک جوری ازش حمایت کنه...مگر اینکه شخصیت بده رمان باشه و از همه مهم تر پاک و نجیبه!

حالا خونه دار بودن و مهارت داشتن یک چیزی...این ویژگی ها برای زن خوبه ولی داشتم فکرش را می کردم که زن باید تو رمان زیبا باشه و زیبایی هاش تو چشم بقیه باشه که همه جذب اون رمان بشن؟ باید اینقدر زیبا باشه که از طرف مردان هوس باز بهش پیشنهادات کثیف داده بشه؟ یعنی یک زن باید بر اساس زیبایی هایی که داره شناخته بشه...یک زن هیچ چیز دیگه ای نداره...نمی گم تو رمان در مورد اخلاق خوب و برخورد اجتماعی و خیلی چیزهای دیگه صحبت نمی شه اما تاکیدی که تو رمان ها به زیبایی زن و داشتن تعداد خواستگارهاش می شه به چیزهای دیگه نمی شه مخصوصا با ایمان بودنش! تو فصل اول رمانی که خوندم یک بار نگفت طرف رفت نماز بخونه و از خدا به خاطر گرفتاری که توش افتاده کمک بخواد...اصلا نه، یک بار حداقل از جلو در مسجد رد بشه یادی از خدا کنه...

نمی دونم حس می کنم خیلی بد دارم حرفام را می گم، ذهنم برا گفتنش کامل آماده نیست شاید بعدا اگر چیز دیگه ای به ذهنم رسید بیام و تو همین پست بگم...اما احساس من اینه که رمان های ما...نه بهتره بگم بیشتر رمان های ما (چون من همه رمان ها را نخوندم و نمی تونم همه را با هم جمع ببندم) شخصیت اصلیش تخیلیه خیلی تو ساختش اغراق شده و از خیلی چیز ها دوره...

شاید نویسنده حس می کنه با این جوری توصیف کردن و این همه اغراق و نیاوردن حرفی از دین و مذهب (بعضی از رمان ها که کاملا از مذهب و دین به دورن...بیشتر غربین) مخاطب بیشتری را جذب می کنه...اما من حس می کنم می زنه تو ذوق آدم...بابا آخه یکم طبیعی بنویسید... :|

۰۱ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۷ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عروس حسنی