بسمه تعالی


گفت : که چی؟ هی جانباز جانباز شهید شهید! می خواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!

گفتم : چرا اتفاقا...مجبورشون می کرد!

گفت : کی؟ 

گفتم : همونی که تو نداریش!

گفت : من ندارم؟! چی را؟!

گقتم : غیرت!!!


8 سال جنگیدند...خون دادند...ولی نذاشتن یک وجب از این خاک از دست بره...احسنت بر مردانگیشان!

سلام، بعد از کلی وقفه اومدم...البته با یکم تغییر دکوراسون وبلاگ :)
خب یهو آدم را جو می گیره...رفتم تو وب سیدِ حسنی جو گرفتتم تصمیم گرفتم منم یک تغییراتی بدم...خدا پدر گوگل را بیامرزه، گوگل کردم اسم خوب برای وبلاگ...یک وب خوب آورد با حدود 20 تا اسم و معانیشون...خوب بود ولی اسماش به درد وب من نمی خورد...بلند شدم تو اتاق راه رفتم که چشمم خورد به کتاب هوشنگ مرادی کرمانی یعنی شما که غریبه نیستید...دیدم ای بدک نیست...گفتم خوب با اجازه صاحب اسم، می ذارمش روی وبلاگم چون اسم قبلی خیلی به نظر خودم لوس و بُنجُل  شده بود...

داشتم وبی را که باز می کردم می بستم که تصمیم گرفتم حالا یک مروری هم دوباره رو اسم ها بکنم که چشمم خورد به تاج بانو و تاج بیبی!

با توجه به توصیفاتی که از این 2 تا اسم کرده بود تصمیم گرفتم تاج بانو را هم بذارم به جای اسم خودم! ;)

آها راستی یک چیز دیگه...یک روز زودتر البته...دوستان دانشجو و مدرسه ای آغاز سال تحصیلی جدید را بهتون تبریک می گم، ان شا الله سال تحصیلی خوبی را شروع کنید. :)

یک معلم تو کل دنیا هست که فوق العاده دوستش دارم و کلی برام زحمت کشیده و جوونیش را برای تربیت من گذاشته و یک استاد تو کل دنیا هست که شدیدا از اعماق قلبم دوستش دارم و فوق العاده روش تدریسش را قبول دارم و دیدم که با چه عشق و صبری برای دانشجوهاش وقت می ذاره...از خدا می خوام که سالم و سلامت باشن همیشه و همه جا و خدا سایشون را از بالای سرم کم نکنه و خدا (البته با همت خودم) کمک کنه که بتونم در تمام مراحل زندگی رضایت اون ها را جلب کنم!  :* :*