بسمه تعالی

وقتی اون روز تو باغ همه ی خانوم ها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقه می زدند و شوهرانشون هم بی خیال نشسته بودند و تماشا می کردن، وقتی من را به جمعشون دعوت کردن آروم تو گوشم گفتی :

"مواظب وقار و متانتت باش عزیزم"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی حواسم نبود و کمی روسریم لیز خورده بود و موهام دیده می شد با لبخند گفتی :

"موهات بیرونه ها خانومی!"

در حالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زن های اطرافم تو خیابون انداختم...شرم آور بود. شوهراشونم چه بی خیال...

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مرد ها فرق داری! 


وقتی در عین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن و فعالیت در دانشگاه تشویق می کردی، هر از چند گاهی یادآوری می کردی که :

"غروز زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی اون روز آقای...همسایمون اومده بود دم در، چادر سر کردم و رفتم قبض ها را ازش گرفتم...برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی و گفتی :

"خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی، بدون عشوه و طنازی"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 


وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و...مردهای دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن و تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون...پشت سرت اومدم و گفتی :

"متشکرم که اونجا نموندی"

اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری! 

این مطلب را هم بخونید خیلی دلنشینه : "لینک"